7 دلیل شکست 90 درصد استارتاپها
چطور جزء 10 درصد موفق باشیم؟
به خاطر نمیآورم کارآفرینی را ملاقات کرده باشم که از شکست خود مطمئن بوده باشد. اطلاع از تمامی مشکلاتی که در برابر شما قد علم کردهاند بسیار حائزاهمیت است ولی همان مشکلات باید به عنوان نیروی پیشرانی باشند که پشت انگیزۀ موفقیت پنهان شدهاند تا بر موانع غلبه کرده و آمارها را شکست دهید.
داستانهای افسانهای راجع به برندهای بزرگ که رشدهای شگرفی را تجربه کردند بسیار الهامبخش ولی در عین حال اندک و نادراند. داستانهای موفقیت «یک شبه» هم پیش از آنکه چیزی راجعبه آنها بشنوید دورۀ طولانی را از تولید تا کاربردی شدن پیمودهاند. البته برخی دلایل اصلی و بنیادین برای شکست
استارتاپها میتوان برشمرد. من نیز به عنوان یک کارآفرین سهم خود را از شکستها و موفقیتها داشتهام. کلید موفقیت عبارتست از یادگیری از اشتباهات، مطالعه دربارۀ کسانی که راه را به درستی پیمودهاند و پشتکار مداوم و خستگیناپذیر رو به جلو.
در قسمت اول به سه مورد از هفت دلایلی میپردازیم که منجر به شکست
استارتاپها میشوند. با دوری از این خطاها، شانس موفقیت شما به طرز چشمگیری افزایش مییابد.
1. محصولی را ارائه میدهند که مشتریان اندکی خواهان آنها هستند
مطالعه منتشرشده راجعبه
استارتاپهای شکستخورده در مجلۀ فورچون حاکی از آن بود که 42% از آنها محصول یا خدمتی را ارائه میدادند که بازار به آنها نیازی نداشت. کمتر استارتاپی به دنبال آن فضای خالی دستنخورده میرود تا ایدهای انقلابی ارائه داده و دنیا را تکان دهد. در واقع اغلب
استارتاپها این کار را نمیکنند. اغلب
استارتاپهای موفق راهی برای بازاختراع چیزی مییابند که از پیش در بازار وجود دارد.
استارتاپهایی که با شکست مواجه میشوند احتمالاً زمان لازم را برای انجام تحقیقات کافی، مطالعۀ بازار و تحلیل رقابت بالقوه صرف نمیکنند. آنها درگیر هیجان خود برای آماده کردن محصول خود میشوند. در واقع نمیخواهند بفهمند که هیچکس محصول/ خدمت آنها را نمیخواهد و این بدان معناست که باید بعدها و پس از پیمودن راهی سخت این نکته را دریابند.
برای اینکه جزء آن ده درصد باشید، باید اطمینان حاصل کنید که بازاری برای محصول ارائه شده توسط شما وجود دارد.
2. به کمترین رشد راضی شده و بدان اکتفا میکنند
رشد شرکت باید محاسبه شده و با یک راهبرد هوشمند به پیش رانده شود. ولی اگر یک شرکت رشد چشمگیری را پس از ماهها عملیات تجربه نکند، ممکن است مشکلی وجود داشته باشد. این ضربالمثل معروف نیز گویای همین موضوع است: «اگر در حال رشد نیستید، پس در حال افول هستید».
هر کارآفرینی خواهان یا نیازمند رشد سریع نیست زیرا این نوع رشد با خود مجموعهای از مشکلات را به همراه می آورد. مشکل آنجاست که زمانی که رشد پرشور جزئی از برنامۀ شما نیست، شخص دیگر سریعاً از شما پیشی گرفته و کسبوکار شما را منسوخ خواهد کرد یا حداقل به عقب خواهد راند.
برای اینکه جزء آن ده درصد باشید باید رشد را در آغوش بکشید. باید بدانید که کسبوکار برای بقا به آن نیاز دارد، سهامداران انتظار آن را میکشند و کارمندان از آن انرژی میگیرند.
3. کارآفرین تبدیل به رهبر نمیشود
همانند کرم ابریشمی که به شکل پروانه درمیآید، کارآفرین نیز سریعاً باید شیوۀ رهبری را بیاموزد. شخصی با ایدههای خوب بودن چیزی کاملاً متفاوت از دانستن شیوۀ هدایت یک برند به تعالی است. برای این کار باید شهامت داشته باشید و دیگران را به ریسکپذیری تشویق کنید. انجام ندادن این کار دلیل شکست بسیاری از شرکتهاست.
کارآفرینان باهوش دو راه پیش رو دارند: یا میآموزند که چگونه باید رهبری بزرگ باشند و یا اینکه کنار کشیده و کاری را که در آن تبحر دارند به بهترین نحو انجام میدهند و باقی کارها را برونسپاری میکنند. مهارتهای رهبری استعدادهای خدادادی نیستند؛ بلکه باید روی آنها کار شود تا در طول زمان توسعه یافته و سطوح بالاتری از عملکرد حرفهای و شخصی را به ارمغان آورند.
برای اینکه بتوانید جزئی از آن 10 درصد باشید، یاد بگیرد که چگونه یک تیم را به میدان جنگ ببرید، درخصوص رهبری مطالعه کنید و آن را تمرین کنید. مربی بگیرید و مرتباً از تیمتان بازخورد بگیرید.
.
4. آگاهی از موقعیت وجود ندارد
در کارزار، آگاهی از موقعیت برای انجام یک مأموریت ضروری است. کارآفرینان و رهبران کسبوکار باید از محیط خود آگاه باشند تا بتوانند سورپرایزها، موانع رقابتی و نیروهای خارجی بر سر راهشان را کمتر کنند.
استارتاپهایی که سرانجام شکست میخورند دارای مؤسسین و رهبرانی هستند که خیلی درگیر مسائل پیش پا افتاده میشوند. آنان زمان زیادی را به کار در بیزنس خود اختصاص میدهند و لذا زمانی برای تمرکز روی مسائل مهمی همچون رشد راهبردی، مطالعۀ چشمانداز رقابتی و اطمینان از اینکه محصول یا خدمت آنها در برابر مخاطبینِ درست قرار دارد یا خیر، ندارند.
برای اینکه بخشی از آن 10 درصد باشید، از هر آنچه که درون و بیرون از کسبوکارتان رخ میدهد آگاه باشید. دشمنان خود را بشناسید، قلمرو خود را بشناسید و برای عبور از موانع غیرقابل دوری برنامهریزی کنید.
5. جریان نقد خود را به درستی مدیریت نمیکنند
این مورد بسیار حائزاهمیت است. بدون پول نقد، هر کسبوکاری در معرض ریسک قرار میگیرد و منابع مالی لازم برای تحمل دورههای رکود را نخواهد داشت. هر کارآفرین یا رهبر تجاری مسئول مدیریتِ مناسب جریانهای نقدی است. سهامداران، شرکا، کارمندان و مشتریان همگی به این امید سرمایهگذاری کردهاند که کسبوکار در شرایط ضعیف نقدینگی قرار نگیرد.
تمامی کارآفرینان به امور مالی گرایش ندارند و مشکلی نیز از این بابت وجود ندارد. کافی است یک معاون و یا مدیر ارشد مالی خوب بیابند که نه تنها بتواند جریان نقدی کسبوکار را مدیریت کند، بلکه بتواند بودجۀ لازم برای رشد را نیز تأمین نماید. انجام این کار مستلزم کنار گذاشتن وجوه نقد برای تحقیق و توسعه، آموزش و تمامی فعالیتهایی است که نیازمند پول هستند ولی ROI آنها تصاعدی است.
برای اینکه بخشی از آن 10 درصد باشید، چشمانداز مالی خود را از دست ندهید. اعداد پیشِ رو و پشت سرتان را بهخوبی بشناسید. بدانید که در کجا باید برای رشدتان سرمایهگذاری کنید و در کجا باید هزینهها را کاهش دهید.
6. در تعریف مأموریت، ارزشها و فرهنگ شکست میخورند
متأسفانه بسیاری از کارآفرینان از کنار این گام میگذرند و صرفاً بر روی رشد درآمد و فروش تمرکز میکنند. همانگونه که در بالا نیز اشاره شد، رشد موضوعی حیاتی است، ولی هر برند موفق یک مأموریت دقیق، یک هدف روشن، ارزشهای اساسی و فرهنگی دارد که به خوبی تبیین شده است و بنیانگذاران و رهبران میدانند که چگونه تمامی این موارد را در امور کسبوکار بگنجانند.
من از اهمیت این مسائل آگاهم زیرا در تعریف بهموقع آنها در کسبوکار خودم بازماندهام. این موارد باید خون حیاتی کسبوکار شما و فلسفۀ وجودی آن باشند. در غیر این صورت، چه چیزی دارید که بخواهید به کمک آن پشتیبانی و باور کارمندان و مشتریانتان را به دست آورید؟ عملاً هیچ.
برای اینکه جزء آن ده درصد باشید، مأموریت، ارزشها، اهداف و فرهنگ را بهموقع تعریف کنید. سپس هر راهبرد، تصمیم و ارتباط را حول آنها متمرکز کنید. آنها را انجام دهید و برای هیچکدام «چرا» نیاورید
7. فاقد توانایی انطباق سریع هستند
کارآفرینان مدام با مشکلاتی روبرو میشوند که راهحل سریعی برای آنها ندارند و این صرفاً به این دلیل است که هنوز با موانع خاصی روبرو نشدهاند. کارآفرینان موفق این توانمندی را دارند که سریعاً انطباق بیابند و تیمی را رهبری کنند که بتواند همان کار را انجام دهد. تغییر به خودی خود دردناک نیست ولی مقاومت در برابر تغییر دردآور است. آنها برای کمک به حل مشکلات و حرکت رو به جلو متکی به تیم هستند.
تغییر در هر کسبوکار غیرقابل دوری است. توسعۀ سبک رهبری انطباقی راه رسیدن به بزرگی است. کسانی که از تغییر میهراسند و نمیتوانند اصلاحات لازم را در رویکرد، مدل تجاری و یا محصول خود ایجاد کنند دوامی نخواهند یافت.
برای اینکه بخشی از آن 10 درصد باشید، باید بدانید که تغییرات در حال رخ دادن هستند. آنها را با آغوش باز پذیرا باشید. اهداف آن را عنوان کنید و موافقت تیمتان را جلب کنید.
چالشهای بسیارِ دیگری در برابر
استارتاپها وجود دارند که برخی از آنها عبارتند از شراکتهای دشوار، ناهمراستایی در اولویتها، پیشرفت تکنولوژی و ایجاد تیم اشتباه. با درک این هفت اشتباه و برنامهریزی برای دوری از آنها، شانس موفقیت شما بسیار افزایش مییابد. حال پیگیر این موارد باشید!
منبع : skillema.ir