همه افرادی که به نحوی مجرد هستند و می خواهند زناشویی کنند و اطرافیان آنها، به نوعی نگران موضوع زناشویی هستند. نگران اند که مبادا کار به جدایی برسد یا دچار شکست در زندگی مشترک شوند، بنابراین می خواهند با یک انتخاب خوب از این پدیده منفی پیشگیری کنند.

زناشویی آنقدر مهم است که شاید لازم نباشد درباره اهمیت آن صحبت شود اما آمار فزاینده طلاق، این مبحث را از اهمیت به یک نگرانی تبدیل می کند. همه افرادی که به نحوی مجرد هستند و می خواهند زناشویی کنند و اطرافیان آنها، به نوعی نگران موضوع زناشویی هستند. نگران اند که مبادا کار به جدایی برسد یا دچار شکست در زندگی مشترک شوند، بنابراین می خواهند با یک انتخاب خوب از این پدیده منفی پیشگیری کنند. اما انتخاب خوب چه نوع انتخابی است؟

منظور از انتخاب خوب، انتخابی است که درست و سالم باشد و وقتی پای چنین کلماتی به میان می آید، یعنی معیار یا معیارهای سلامت و درستی باید مدنظر باشند. امروزه بسیاری از جوان های اصطلاحا «دم بخت» از معیارهای زناشویی دم می زنند. وقتی از معیار صحبت می کنیم، قطعا می دانیم معیارها را اهداف تعیین می کنند.

زناشویی باید با شناخت کافی انجام شود و هیچ کس نباید با سوالات پاسخ نگرفته، زناشویی کند. باید هر چه را که می خواهد بداند، بپرسد

اهداف و معیارهای درست زناشویی در تمامی فرهنگ ها و جوامع امروز، تقریبا ترکیبی از تولید مثل و رسیدن به آرامش و کمال است؛ یعنی اگر هدف دیگری مدنظر باشد آن هدف نمی تواند درست باشد و طبعا زناشویی با هدف نادرست نمی‌تواند نتایج خوبی داشته باشد. برای رسیدن به زناشویی درست که اکثر انسان‌های امروزی به آن آگاه هستند (اما بعضی اوقات آن را نادیده می انگارند)، 2 دغدغه عمده مطرح است؛ جایگاه «عشق» و «شناخت» در انتخاب همسر.

توصیه می شود قبل از زناشویی شخصیت خودتان را به خوبی بشناسید و به تکمیل آن و رسیدن به شخصیت مستقل و باکفایت اقدام کنید. با شناخت نقایص شخصیتی و برخی تمرین ها و درمان ها دستیابی به شخصیت متعادل، امکانپذیر است. در انتخاب همسر نیز باید در جستجوی همین شاخص های شخصیتی بود.

عشق

عشق کلمه ای بسیار مصطلح است که از دیرباز موضوع بسیاری از فعالیت های انسان ها بوده است، اما همین عشق با تمام شهرتش پدیده چندان شفافی برای اکثر مردم نیست. عشق در علوم و متون مختلف تعریف، توصیف و تفسیرهای بسیار متفاوتی دارد. در علوم پزشکی و روان شناسی هم روی عشق بسیار کار شده است.

می توان گفت علوم پزشکی و روان شناسی عشق را نوعی از رابطه می دانند که محصول مشترک عوامل جسمی و روانی متعددی است. اما علت هر چه که هست، عشق یک رابطه است و رابطه تعریف خود را دارد. ساده ترین بخش از تعریف رابطه، دوطرفه بودن آن است. پس عشق یکطرفه نمی تواند معنا داشته باشد.

پیچیده ترین بخش از تعریف رابطه هم سالم بودن آن است؛ رابطه سالم اجمالا رابطه ای است که طرفین احساس رضایت دارند و به گفته غربی ها، «برد- برد» یا به قول قدیمی ترهای خودمان «دوسر برد» است. پس عشق سالم عشق دوطرفه و دوسر برد است. اگر رابطه ای سالم نبود هم باید یا آن را سالم یا قطع کرد چون رابطه ناسالم سلامت انسان را به خطر می اندازد.

شناخت

یکی دیگر از ابهامات انتخاب در زناشویی «شناخت» است. افرادی که می خواهند زناشویی کنند، چقدر باید همدیگر را بشناسند؟ چه چیز را باید بشناسند؟ شناخت کافی در چه مدت زمانی ممکن است؟ حقیقت دارد که بعضی ها «آدم شناس» هستند و با یک ملاقات مردم را می شناسند؟

در وهله اول، زناشویی باید با شناخت کافی انجام شود و هیچ کس نباید با سوالات پاسخ نگرفته، زناشویی کند. باید هر چه را که می خواهد بداند، بپرسد. در ضمن در زناشویی آنچه شناختش لازم است، شخصیت طرف مقابل است. اگر شخصیت طرف مقابل را بشناسیم، تقریبا نیازمندی ما برای شناخت طرف مقابل، عملا برطرف شده است. افرادی که می خواهند زناشویی کند، باید صاحب شخصیت مستقل و باکفایتی شده باشند. بقیه انواع شخصیت قطعا نمی توانند زناشویی موفقی داشته باشند. گرچه بنا بر برخی ملاحظات اقتصادی و اجتماعی ممکن است زناشویی شان به طلاق منجر نشود اما به اهداف درست زناشویی دست پیدا نخواهند کرد.

بهتر است تا وقتی خودتان و طرف مقابل به شخصیت مستقلی دست نیافته اید، زناشویی نکنید و در پی تقویت ضعف های شخصیتی خود باشید

شخصیت مستقل و باکفایت لااقل باید دارای 5 صفت و مهارت در حد متعادل باشد. این 5 صفت و مهارت شامل مسئولیت پذیری، اعتماد به نفس (عزت نفس)، قاطعیت (هنر «نه» گفتن)، مهارت حل مساله و مهارت برقراری ارتباط سالم است. اگر این مجموعه 5 عاملی کنار «ارتباط عمیق با خداوند» قرار بگیرد، با یک شخصیت متعالی روبرو خواهیم شد.

متاسفانه در کشور ما خانم ها بیش تر دارای مسئولیت پذیری بالاتری از حد تعادل، قاطعیت و عزت نفس ضعیف و ضعف در مهارت حال مساله و مهارت برقراری رابطه سالم هستند و آقایان نیز با ضعف در مسئولیت پذیری، قاطعیت و مهارت برقراری رابطه سالم و حل مساله مواجه اند که تمام اینها به دلیل ضعف در نظام پرورشی در مدارس کشور از گذشته تاکنون است. علاوه بر اینها، امکان شناخت این صفات و مهارت ها با کمی مطالعه و آموزش حتی در مدت کوتاه هم ممکن است اما مطلقا نمی شود گفت در چند روز یا ماه یا... و این مدت به میزان دانش، آگاهی و صداقت طرفین بستگی دارد.

با توجه به توضیحات قبل، قطعا افرادی هستند که دانش لازم را برای شناخت شخصیت در مدت کوتاه دارند. مثلا عمدتا روان شناس های خبره با 3 جلسه مصاحبه می توانند در حد مطلوب، کلیات شخصیت افراد را بشناسند پس شناخت در یک نظر را باور نکنید و بدانید که این موضوع نمی تواند از حد فرضیات بدون قطعیت جلوتر برود.

زناشویی

خلاصه اینکه بهتر است تا وقتی خودتان و طرف مقابل به شخصیت مستقلی دست نیافته اید، زناشویی نکنید و در پی تقویت ضعف های شخصیتی خود باشید؛ چرا که اگر با معیارها و اهداف درست زناشویی نکنید، طبیعتا نمی توانید انتظار زناشویی موفقی هم داشته باشید.

آیا عشق برای زناشویی ضرورت دارد؟

یکی از پرسش هایی که زیاد مطرح می شود، این است که آیا اگر 2 نفر عاشق یکدیگر نباشند و زناشویی کنند، زناشوییشان موفق خواهدبود یا ناموفق؟ واقعیت این است که عشق برای زناشویی نه تنها ضروری نیست، بلکه گاهی خطرناک هم هست. اولا نتایج آماری از موفقیت زناشویی عاشق ها تاسف بار است. ثانیا، عاشق‌ها همه چیز را برای معشوق می خواهند و طبعا از ابتدا یا در مسیر قطعا به این فکر می رسند که طرف مقابل هم باید باشد.

خلاصه اینکه عشق توقع می آورد، توقعات سنگینی مانند ازخودگذشتگی که در زندگی زناشویی معمولا سرانجامی بهتر از تنفر نخواهدداشت. کمتر کسی هست که بتواند توقعات عاشقانه را برآورده کند. بهتر است 2 نفری که می خواهند با هم زناشویی کنند، نسبت به هم نظر مثبت داشته باشند تا بتوانند دلبستگی پیدا کنند. دلبستگی رابطه سالمی است اما با ایجاد وابستگی بین زن و شوهر دیگر این رابطه سالم نیست. از آنجا که عشق ها اغلب وابستگی ایجاد می کنند حتی زن و شوهرها باید مراقب باشند وابسته یکدیگر نباشند بلکه بهتر است دلبسته هم باشند.