نخ قرمز به جای لب هایش
زهرا نوری نویسنده مهاجر افغانی است که در مجموعه داستان «نخ قرمز به جای لبهایش» خود به بیان دغدغههای مشترک زنان پرداخته است.
این مجموعه مشتمل بر یازده داستان به نامهای «دلم یک مادر خوب میخواهد»، «اشکهای کسی را در شب ندیده بودی»، «این دستهای من است»،« بیرون از خانه زیر چادری»، «چیز جز درد حس نمیکردی»، «زیبای سنبله»، «صدای لباس مادر»، «مگر خودش یک زن نیست»، «نخ قرمز به جای لبهایش»، « پوستش را کمی خاراند»، «انگشتهای خینه کرده» است.
داستانهای این
کتاب پر از واژگان بومی است و نویسنده هر جا که لازم بوده از پانویس بهره برده است. نکته جالب توجه اینجاست که پرتعداد بودن واژگانی مانند حویلی، چپلی، خینه و ... به فهم داستانها لطمه وارد نکرده و نویسنده در عین حال که از زبان و لهجه مورد نظر خود استفاده کرده، در انتقال مفاهیم کلی داستان موفق عمل کرده است. در بخشی از داستان «دلم یک مادر خوب می خواهد» میخوانیم:
«... گاهی که سیلی به کومههایم میزد، احساسشان میکردم، سرد و بیمحبت و البته سنگین. طوری که با ضربهاش رویم میگشت. ناگهان دختر غلتید. کالایش خاکی شده بود. چپلیهایش را نگاه کردم. از همان کفشهای کوری بلند بود. نظری به پاهایم انداختم. چپلی پای راستم را کنار دروازه حویلی به پا کرده بودم»
در اکثر داستانها این واژگان تکرار میشوند و خواننده ایرانی کمکم چشمش به دیدن آنها عادت میکند و به تدریج در فضایی که در ابتدا به نظرش ناملموس میآمده قرار و با آن انس میگیرد. در اکثر داستانهای این مجموعه به نحوی شرایط نامساعدی که یک زن میتواند در آن قرار بگیرد، دستمایه روایت قرار گرفته است:
«همانطور که به کالا نگاه میکردم، چادریام چادری زن دیگری را بو کشید.
- حاجی صاحب گفت که به تو بگویم امشب را پیشش بمانی و فردا شب هم من.
سرم را بالا آوردم و از نگاهم متوجه شد که پیام را اشتباه رسانده. وارخطا از آنجا دور شد.
جسم بادکردهاش هنگام راهرفتن از زیر چادری تکان میخورد. تشویش را در راهرفتنش میدیدم»
ویسنده در این مجموعه در خلال روایات داستانی خود سعی کرده تا بخشی از فرهنگ زنان و مردان افغانستان را نیز پیش چشم خواننده قرار دهد. سنتها، لباسها و نوع پوشش خاص زنان و مردان از مسائلی است که به کرات در داستان های این مجموعه به آن اشاره شده است:
«صدای شرنگشرنگ لباس مادر بلندتر میشود. در یک قسمت فیلم، آن زن یک کالایی پوشید که با یک حرکت کوچک پولکهای لباسش به صدا درمیآمد و موقع رقصش صدای کالایش موها را بر تن راست میکرد...لباس پنجابیاش به تنش چسبیده بود. با پاهای خینهکردهاش مقابل پدر ایستاد شد و گفت:
مقبول شدهام؟»
در این مجموعه، مشکلاتی بیان شدهاند که تنها مختص زنان افغانستانی نیست، بلکه ممکن است در هر جای دیگر نیز رخ داده باشد. این مساله همان دغدغههایی که میتواند تا حدودی میان زنان جهان مشترک باشد.
مجموعه داستان « نخ قرمز به جای لبهایش» اولین اثر داستانی زهرا نوری نویسنده مهاجر افغانی است و محوریت داستانهای آن را حسرت و آرزوهای تحقق نیافته تشکیل میدهد. نویسنده در هر داستان کوشیده بخشی از دغدغهها و خواستههای خود را بیان کند و گاه در میان این تحقق نیافتنها و نرسیدنها با رگههایی از حسرت نیز مواجه میشویم.
کمی که جلوتر رفتیم و به مقابل آسیاب قدیمی رسیدیم، همچنان من در صف جلو بودم که صدای شلیک گلوله بلند شد؛ تا آن زمان صدای شلیک گلوله را نشنیده بودم. من نگاه کردم، دیدم محمدرضا غریب بلوک که در کنار من بود به زمین افتاد. خودم را کنار دیوار کشیدم. دو نفر از بالای پشت بام تیراندازی می کردند. یکی از آنها کلت در دست داشت و دیگری تفنگ دو لول. مردم متفرق شدند و لی هنوز از روی پشت بام صدای تیراندازی می آمد. برادران قدرت الله جلالی، سید علی مطهری و محمدرضا گیلان برای متوقف کردن تیراندازی از در پشت خانه ی آنها وارد راه پله شدند تا بالای بام رفتند که خلع سلاحشان کنند. کمی که گذشت آنها قدرت الله جلالی را از پشت مورد اصابت قرار دادند و او از پله ها پایین افتاد. برادر قدرت، حاج عبدالله جلالی او را به دوش گرفت و به طرف بهداری دوید. بیشتر داد می زدند؛ (کشتند، کشتند!) و اشک هایش جاری شده بود.
نقد و بررسی «نخ قرمز به جای لب هایش» در شهر کتاب مرکزی کتاب «نخ قرمز به جای لب هایش» اثر زهرا نوری که توسط انتشارات پیدایش منتشر شده، شنبه ۷ مهرماه در شهر
کتاب مرکزی نقد و بررسی می شود.
به گزارش
دیپروتد به نقل از روابط عمومی شهرکتاب، نخستین اثر زهرا نوری با نام «نخ قرمز به جای لبهایش» که به تازگی از سوی انتشارات پیدایش منتشر شده با حضور علی مسعودینیا و فرحناز علیزاده و همچنین جمعی از اهالی هنر، روز شنبه ۷ مهر ۹۷ در شهر
کتاب مرکزی نقد می شود.
همچنین در این نشست اسدالله امرائی،مجتبی تقوی زاد، فرزانه سکوتی و جمعی از اهالی هنر و رسانه حضور خواهند داشت.
در خلاصه این مجموعه که از ۱۱ داستان حول محور زنان تشکیل شده آمده است:«به حویلی نگاه کردم. چیزی ندیدم، اما صداهایی را میشنیدم. نزدیک در رفتم و از شیشه، اطراف را ورانداز کردم. اولین چیزی که دیدم خودم بودم. با دهانی باز، بینی و لبی کوچک. چشم از خودم کندم و به حویلی چشم دوختم.تنها چیزی که دیدم بوته اسپند بود. شمال تکانش میداد. صدای خش خشش روی دیوار نگاهم را به آن میخکوب کرده بود. همان جایی که بوته آویزان بود، ظهرها آفتاب میتابید .هم خانه را آفتابی میکرد هم بوته را.»
«نخ قرمز به جای لبهایش» عنوان اولین مجموعه داستان «زهرا نوری»، نویسنده جوان مهاجر است. داستانهایی که بیشتر با محور حسرتها و ایکاشها و درکنکردنهاست.
مجموعه داستان «نخ قرمز به جای لبهایش» به نویسندگی زهرا نوری، نویسنده جوان مهاجر افغانستانی، توسط انتشارات پیدایش در تهران، منتشر و بهزودی در بازار
کتاب عرضه میشود.
زهرا نوری، نویسنده جوان مهاجر افغانستانی که از سال ۱۳۹۱ نویسندگی را به صورت حرفهای آغاز کرده است؛ در گفتوگوی ویژه با خبرنگار خبرگزاری فرهنگ، از چاپ اولین مجموعه داستانش با عنوان «نخ قرمز به جای لبهایش» خبر داد و گفت: «این مجموعه داستان، دارای ۱۱ داستان است و داستانها بیشتر با محور حسرتها، ایکاشها و درکنکردنهاست. چیزهایی که در دنیای واقعی وجود دارد و در حال فزونی یافتن است».
زهرا نوری، افزود: «شخصیتهای داستان، بیشتر زنان هستند. زنانی که بین آنچه هستند و میخواهند باشند؛ درگیرند. زنانیکه بین سنت و دنیای مدرن، گیر کردهاند.
وی ادامه داد: در این مجموعه، مشکلاتی بیان شدهاند که تنها مختص زنان افغانستانی نیست، بلکه ممکن است در هر جای دیگر نیز رخ داده باشد. به طوری که اگر یازده زن، این مجموعه را کامل بخوانند، حتما برای همه آنها یکی از این داستانها اتفاق افتاده است و یا در اطرافیانشان مشاهده کردهاند.
خانم نوری، خاطرنشان کرد: در این مجموعه، داستانهایی وجود دارد که یک باور غلط، به صورت یک باور غلط و نادرستتر همراه با ترس از نسل قبل به نسل جدید منتقل میشود. به صورتی که انتقالدهنده حتی یک دقیقه هم فکر نمیکند که آن اتفاق، یک اتفاق ساده و طبیعی است.
این نویسنده جوان مهاجر، در خصوص ادبیات داستانی مهاجرین در ایران به خبرگزاری فرهنگ، گفت: «ادبیات داستانی مهاجرین در ایران پیشرفت خوبی داشته است و تلاشهای دوستان ایرانی برای ایجاد فضای فرهنگی قابل قبول برای مهاجرین قابل تحسین است، اما با این حال متاسفانه مشکلات موجود در دنیای مهاجرت باعث شده است عدهی کمتری بتوانند به ثمر برسند».
وی گفت: نویسندگان زن افغانستانی، چه در دنیای مهاجرت و چه کسانی که داخل افغانستان هستند؛ تعدادشان بسیار پایین است و شاید دلیل این تعداد کم بهخاطر افکار سنتی هست که در جامعه سنتی افغانستان حاکم است. بهطوری که میتوان گفت ادبیات ما هنوز در دست مردان است. هرگز یک نویسندهی خوب مرد نمیتواند از لطافت نویسنده زن استفاده کند و نمیتواند از رویدادها دمدستی و خانگی، داستانی بزرگ خلق کند. ما در ادبیات نیاز بیشتری به نویسندگان زن داریم، همانگونه که برای بقای جامعه انسانی، البته در دنیای ادبیات با نگاهی دیگر درباره زنها.
زهرا نوری، فارغالتحصیل رشته مدیریت بازرگانی است که از سال ۱۳۹۱ نویسندگی را به گونه حرفهای آغاز کرده است.
به گفته زهرا، نویسندگی نه جرقه میخواهد، نه لازم است اتفاقی خاص در زندگیات بیفتد تا نویسنده شوی، بلکه همه انسانها به صورت غریزی میتوانند نویسنده باشند.
منابع :
شهر
کتاب