سازمان به عنوان اینفلوئنسر
به استناد فرهنگ واژگان آکسفورد، «تأثیرگذاری» (Influence) به معنای برخورداری از ظرفیت و توانایی اثرگذاشتن بر شخصیت، و توسعه یا تغییر رفتار کسی یا چیزی تعریف میشود. بر این اساس به لحاظ لغوی
اینفلوئنسر فردی است (حقیقی یا حقوقی) که از چنین توانایی برخوردار است.
چرا به اینفلوئنسرها توجه میکنیم؟
از زمانی که پدیدهای به نام جامعه در میان انسانها شکل گرفته، افراد تأثیرگذار یا
اینفلوئنسر نیز وجود داشته است. افرادی نظیر پادشاهان یا رئیس جمهورها، رهبران مذهبی و جنبشهای اجتماعی، مدیران موفق کسبوکار، و صد البته افراد مشهور (سلبریتیها) از جملهی کسانی هستند که محل رجوع و اعتماد گروههایی از مردم – و یا به تعبیر جدیدتر
اینفلوئنسر- بودهاند.
به طور مشابه، احتمالا شما با شرکتهایی در دنیای کسبوکار آشنا باشید که به نوعی
اینفلوئنسر هستند، نظیر نایک (به عنوان در حوزهی ورزش) و اپل (در حوزهی تکنولوژی و نوآوری).
اقدامات و رفتارهای ابنفلوئنسرها به دقت دنبال شده و به دفعات در مورد آنها صحبت میشود، از نحوهی لباس پوشیدنشان گرفته تا دیدگاههایی که در خصوص راهاندازی یک کسبوکار یا سبک زندگی دارند. اما چرا اینفلوئنسرها تا این اندازه مورد توجهند؟
هر کدام از اینفلوئنسرها برای خودشان یک حیاط خلوت دارند – چیزی که در ادبیات بازاریابی به نیچ (Niche) معروف است. به بیانی دیگر، آنها قدرت نفوذ، کاریزما یا دانشی که دیگران از آن برخوردار نیستند.
اینفلوئنسرها به طور مرتب محتواهای با کیفیتی را انتشار میدهند که الهامبخش، مفید، اصیل یا مبتنی بر دانش بوده و از موضع تجربه یا تخصص آنها بیان میگردد. البته فرمت این محتواها متفاوت است: ویدئو،
مقاله، عکس و …
حضور اینفلوئنسرها در حوزهی کاریشان معمولاً بیشتر از دیگران است. آنها ترکیبی از نام معروف و معتبر، مخاطبان قابل توجه در جامعه، احیاناً پوشش رسانهای و … برخوردارند.
تأثیرگذاری از قدرت ناشی میشود!
شاید بد نباشد بدانید که اساساً تأثیرگذاری اینفلوئنسرها از چه چیزی نشأت میگیرد و به عبارتی دیگر چه چیزی موجب تغییر رفتار و دیدگاهها در مخاطبان میگردد: تأثیرگذاری از قدرت ناشی میگردد. در ادامه انواع قدرت را که به توان اثرگذاری منتهی میشود با هم مرور میکنیم.
قدرت قانونی/ رسمی
به عنوان مثال وقتی یک قاضی حکمی را صادر میکند، حکم او لازم الاجراست. قدرت قاضی از جایگاه او و اختیاراتش نشأت میگیرد.
اینفلوئنسر از طریق قدرت قانونی میتواند به دو صورت تأثیرگذار باشد:
تأثیرگذاری رسمی: نظیر دولتمردان، نمایندگان مجلس، جایگاههای قضایی و انتظامی، یا حتی مدیر عامل یا هیئت مدیرهی یک شرکت
تأثیرگذاری ناشی از نسبت دادن به یک مرجع رسمی/ قانونی: گاهی میتوانید از طریق نسبت دادن یک ادعا به یک مرجع رسمی/ قانونی بر اثرگذاری پیام خود بیافزایید. در چنین حالتی شما الزاماً
اینفلوئنسر نیستید اما با این استناد به نوعی
اینفلوئنسر مارکتینگ کردهاید.
قدرت تخصصی
وقتی که فردی که در یک زمینهی خاص متخصص بوده و به این عنوان شهره است، اظهار نظرهایش به عنوان یک
اینفلوئنسر بسیار تأثیرگذار خواهد بود؛ به ویژه اگر در حوزهی تخصصی آن فرد باشد.
در چنین شرایطی محتوایی که از سوی
اینفلوئنسر یا با محوریت او منتشر میشود، ممکن است از سوی رسانههای مرتبط یا مخاطبانش بارها و بارها باز نشر گردد. چنین قدرتی از تخصص ناشی میشود.
به عبارت دیگر مخاطبان از این رو به دیدگاهها و رفتار یک
اینفلوئنسر (با پیش زمینهی تخصصی) اقبال نشان میدهند که به آنچه میداند و آنچه میتواند انجام دهد، نیازمندند.
قدرت ارجاعی
وقتی تصویر کیت میدلتون، دوک کمبریج، هنگام پوشیدن یک جفت کفش نو منتشر میشود، آن نوع کفش ظرف کمتر از چند ساعت تمام میشود. انسانهای زیادی در سراسر جهان او و رفتار او را به عنوان فردی باوقار و با استایل بی نقص دنبال میکنند.
برندهایی که از پتانسیل محبوبیت و شهرت او استفاده کردهاند، افزایش قابل توجهی در فروش خود دیدهاند، چرا که مردم پیگیر حرکات و رفتار او بوده و مایلند استایل او را تقلید کنند.
کیت میدلتون اینفلوئنسری متکی بر قدرت ارجاعی است که از محبوبیت و مورد ارج بودن در میان مخاطبانش نشأت میگیرد. این قدرت بر پایه این واقعیت است که مردم در پی الهام گرفتن و تقلید از او هستند.
قدرت برآمده از اطلاعات
با گسترش بی سابقه شبکههای اجتماعی حجم عظیمی از محتواها در هر لحظه تولید شده و این امکان را فراهم ساخته است تا به واسطهی اطلاعات، مثلاً از طریق تحلیل دادهها، به یک
اینفلوئنسر تبدیل شوید. یکی از بهترین مثالها در این خصوص، نیت سیلور بنیانگذار سایت FiveThirtyEight است.
مسلماً انواع دیگری از قدرت نیز موجود است که در صورت برخورداری میتواند شما را به یک
اینفلوئنسر تبدیل کند. موارد پیش گفته صرفاً به عنوان نمونه ذکر شد و از این رو از ادامهی این بحث میگذریم.
دلیل این که
اینفلوئنسر مارکتینگ کارامد میباشد، آن است که افرادی که گوش میکنند بیشتر از کسانی هستند که سخن میگویند. البته همه میتوانند با امکانهایی که زندگی دیجیتال فراهم آورده، سخن بگویند، اما فقط افراد معدودی هستند که به طور گسترده شنیده میشوند(اینفلوئنسرها)؛ کسانی که توانایی آن را دارند که صدای خود را بالاتر از انبوه محتواهایی که هر لحظه در شبکههای اجتماعی منتشر میشود، صدایشان را به گوش مخاطبان برسانند.
دستهبندیهای متعددی از اینفلوئنسرها وجود دارد. در ادامه برخی از آنها را مرور میکنیم تا به شما کمک نماییم، راهبرد شما برای تبدیل شدن به یک
اینفلوئنسر، با کدام نوع همخوانی بیشتری دارد.
افراد
گاهی یک فرد به تنهایی یک برند است. بازیگران سینما یا اهالی موسیقی نمونهای از این افراد هستند که با استفاده از جایگاه حرفهایشان به یک
اینفلوئنسر تبدیل شده و مخاطبان خود را پیدا میکنند. البته این نوع از اینفلوئنسرها فقط به سینماگران و موسیقیدانان محدود نمیشود.
یک فرد در دل یک سازمان
در دنیای امروز، اغلب افراد و سازمانهایشان با هم پیوند یافتهاند و به صورت متقابل بر یکدیگر تأثیر میگذارند. آیا میتوان استیو جابز را به عنوان یک
اینفلوئنسر از شرکت اپل متمایز کرد؟
این تلاقی میتواند در سطوح پایینتر نیز رخ دهد؛ مثلاً برنامهنویس یک کمپانی بزرگ که در جامعهی مخاطبان خود به نوعی
اینفلوئنسر محسوب میگردد.
سازمانها
سناریوهایی نیز وجود دارد که
اینفلوئنسر یک فرد نیست، بلکه بیشتر سازمان به عنوان یک کل است. برخی از برندها چنین ویژگی را دارند. شما ممکن است فرد خاصی را در آنها نشناسید اما خود نام سازمان و برند آن برای شما الهام بخش بوده و نقش
اینفلوئنسر را بازی میکند.
گاهی، یک شرکت دارای برند شناخته شدهای است و محصولات/ خدماتی را ارائه میکند که مردم دوستش دارند. افرادی که به چنین سازمانی میپیوندند، از این رهگذر محبوبیت بیشتری کسب کرده و اعتماد و ارج قابل توجهی به دست میآورند (به یک اینفلئونسر تبدیل میشوند). مثلاً ساندار پیچایی، قبل از انتخاب شدن به سمت مدیرعاملی گوگل نیز فرد شناخته شدهای بود، اما پس از آن به یک باره در مرکز توجهات واقع شد.