زندگینامه امیر کبیر از بدو تولد تا مرگ
میرزا تقی خان امیرکبیر اهل فراهان است و دست پرورده خاندان قائم مقام فراهانی . فراهان همچون تفرش و آشتیان مجموعاً کانون واحد فرهنگ دیوانی و "اهل قلم" بود؛ ناحیه ای مستوفی پرور .
دیپروتد : میرزا تقی خان امیركبیر ( 1268 - 1222 هـ ق ) ، ستاره بی نظیر تاریخ ایران زمین دارای روحیه ای اصلاح طلب و عشق عمیق وی به استقلال و آزادی و اقتدار ملت مسلمان ایران ، او كه مصلحی چنین تشنه اصلاح ، سیاستمداری چنان شیفته استقلال و زمامداری چنین خیرخواه ملت ، نه تنها در تاریخ دو هزار و چند صد ساله ایران بلكه در تاریخ جهان ، كم نظیر و كمیاب است .
اصلاحات داخلی در زمینه اعتلای فرهنگ ، تنظیم اقتصاد و تطهیر عرصه سیاست كشور ، اقدام در جهت احیای دین و بسط عدالت در سطح جامعه ، مبارزاتش در جهت قطع نفوذ اجانب و استعمارگران ، و حفظ استقلال و تمامیت ارضی كشور ، ریشه كن نمودن فقر كه طی سه سال و اندی صدارت میرزا تقیخان امیر كبیر انجام گرفت ، همه قابل تحسین است .
امیرکبیر اقدامات فراوانی در دوره کوتاه صدارت خود به شرح زیر نمود :
تأسیس دارالفنون - نشر علوم جدید - ترویج صنایع جدید - فرستادن ایرانیان به خارج برای تحصیلات و تدریس در ایران - ترویج ترجمه و انتشار کتب علمی - ایجاد روزنامه و انتشار کتب- مبارزه با فساد ( که چون مرضی مزمن در همه شئون زندگانی ایران رخنه کرده بود ) - تقویت بنیه اقتصادی کشور- استخراج معادن - بسط كشاورزی و آبیاری - توسعه تجارت داخلی و خارجی- کوتاه کردن دست اجانب در امور کشور - تعیین مشی سیاسی معینی در سیاست خارجی- اصلاح امور مالی و تعدیل بودجه- ایجاد امنیت و استقرار دولت - تنظیم و سر و سامان دادن به قشون ایران - ایجاد کارخانههای اسلحهسازی - اصلاح امور قضایی - تأسیس چاپارخانه – بنیاد بیمارستان و . . .
اقدامات انقلابی و ملی امیرکبیر ، قهرمان مبارزه با استعمار ، سبب شد که درباریان فاسد و خودخواه ، از او سعایت كردند تا این که فرمان عزل و قتل امیر کبیر را از ناصرالدین شاه خودكامه گرفتند و او را در حمام فین کاشان به شهادت رساندند .
گذری بر زندگی
میرزا تقی خان امیرکبیر اهل فراهان است و دست پرورده خاندان قائم مقام فراهانی . فراهان همچون تفرش و آشتیان مجموعاً کانون واحد فرهنگ دیوانی و "اهل قلم" بود؛ ناحیه ای مستوفی پرور . چه بسیار دبیران و مستوفیان و وزیران از آن دیار برخاستند که در آن میان چند تنی به بزرگی شناخته شده ، در تاریخ اثر برجسته گذارده اند . از این نظر میرزا تقی خان نماینده فرهنگ سیاسی همان سامان است .
نام اصلی میرزا تقی خان ، "محمد تقی" است . زادگاهش "هزاوه" از محال فراهان عراق . هنوز هم در آنجا محله ای بنام "محله میرزا تقی خانی" معروف است ، و خانه پدریش نزدیک تپه "یال قاضی" شناخته می باشد . اسم او در اسناد معتبر ( از جمله مقدمه پیمان ارزنةالروم ، و قباله نکاح زنش عزت الدوله ) "میرزا محمد تقی خان" آمده است . رقم مهر و امضای او نیز تردیدی در نام حقیقیش باقی نمی گذارد؛ بی گمان اسم "محمد" رفته رفته حذف گردیده و به "میرزا تقی خان" شهرت یافته است .
خانواده پدری و مادری میرزا تقی خان از طبقه پیشه ور بودند . پدرش به تصریح قائم مقام "کربلائی محمد قربان" بود که در خطاب او را "کربلائی" می گفت . سجع مهرش "پیرو دین محمد قربان" بود . کربلائی قربان نخست آشپز میرزا عیسی ( میرزا بزرگ ) قائم مقام اول بود . پس از او همین شغل را در دستگاه پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام ثانی داشت .
کربلائی قربان بعدها ناظر و در واقع ریش سفید خانه قائم مقام گردید ، و همیشه مورد لطف مخدوم خود بود . آنچه بنظر می رسد کربلائی قربان خیلی هم بی چیز نبوده ، بلکه آب و ملکی داشته و دست کم یک دانگه قریه حرآباد مال او بوده است . و نیز آنقدرها استطاعت داشته که به سفر حج برود .
سال تولد میرزا تقی خان را تا اندازه ای که جستجو کردیم ، هیچ مؤلف خودی و بیگانه ای ثبت نکرده است . در حل این مجهول تاریخی ، ما یک مأخذ اصلی و دو دلیل در تأیید آن مأخذ بدست می دهیم : زیر تصویر اصیلی که به زمان صدارت امیر کشیده اند می خوانیم : "شبیه صورت . . . اتابک اعظم ، شخص اول ایران ، امیر نظام در سن چهل و پنج سالگی" . امیر از 22 ذیقعده 1264 تا 20 محرم 1268 صدارت کرد . اشعاری که در ستایش مقام تاریخی او در کنار همان تصویر نگاشته شده ، و تصریح به اینکه کارهای سترگ از پیش برده است ، نشان میدهد که تصویر مزبور را در اعتلای قدرت و شهرت امیر کشیده اند . و آن سال 1267 است . با این حساب و به فرض صحت رقم چهل و پنج سالگی تولد او به سال 1222 ، یا حداکثر یکی دو سال پیشتر بوده است .
اما دلیل معتبر تاریخی اینکه : در کاغذ قائم مقام خواهیم خواند که میرزا تقی همدرس دو پسر او محمد و علی بوده است . می دانیم که میرزا محمد پسر اول قائم قام در 1301 در هفتاد سالگی درگذشت ، و پسر دیگرش میرزا علی در شصت و هفت سالگی درگذشت به سال 1300 . یعنی هر کدام از آن دو پسر قائم مقام ، سی و یکی دو سال پس از امیر زنده بوده اند . اختلاف سال تولد میرزا تقی با دو همدرس خود هر چه باشد ، به هر حسابی ، امیر در آخرین سال صدارتش 1268 بیش از پنجاه سال نداشته است .
امیر دو زن گرفته است . زن اولش ، دختر عمویش بود یعنی دختر حاج شهباز خان . نام او را "جان جان خانوم" ذکر کرده اند . از او سه فرزند داشت : میرزا احمد خان مشهور به "امیرزاده" و دو دختر که بعدها یکی زن عزیز خان آجودان باشی سردار کل ، دوست قدیم امیر ، گردید . و دیگری به عقد میرزا رفیع خان مؤتمن درآمد . زن امیر در 1285 با دختر بزرگش سلطان خانم به زیارت مکه رفت ، و ظاهرا یکی دو سال بعد ، در آذربایجان درگذشت .
زن دوم امیر ، "ملکزاده خانم" ملقب به عزت الدوله یگانه خواهر تنی ناصرالدین شاه بود . به گفته دکتر پلاک میرزا تقی خان در زمان صدارت از زن اول خود جدا شد . عقد زناشویی با عزت الدوله روز آدینه 22 ربیع الاول 1265 انجام گرفت . ترتیب جشن عقد و عروسی را میرزا نبی خان امیرتومان ( پدر میرزا حسین خان سپهسالار ) بعهده داشت . عزت الدوله شانزده ساله بود . چنانکه قباله عقد زناشوئی می نماید ، مهر عزت الدوله هشت هزار تومان نقد اشرفی ناصرالدین شاهی هجده نخودی ، و یک جلد قرآن بود . راجع به زناشویی با عزت الدوله ضمن نامه امیر به شاه خواهیم خواند که گفته بود : "از اول بر خود قبله عالم . . . معلوم است که نمیخواستم در این شهر صاحب خانه و عیال شوم . بعد ، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما ، این عمل را اقدام کردم . . . . " فداکاریهای این شاهزاده خانم در دوره تبعید و آخرین روزهای زندگی شوهرش ، در خور ستایش است .
محیط خصوصی تربیت میرزا تقی خان را دستگاه میرزا بزرگ قائم مقام و پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام ، آن دو وزیر بزرگ عباس میرزا ، می ساخت . میرزا بزرگ در سال 1237 درگذشت . با حسابی که راجع به سن میرزا تقی خان بدست دادیم ، ظاهراً در آن زمان هجده ساله بود . پس محضر میرزا بزرگ را خوب درک کرده بود ، و شاید هم پاره ای کارهای دبیری او را می کرد . امین الدوله هم به خدمت امیر در "دایره میرزا بزرگ قائم مقام" تصریح دارد .
در استحکام اخلاقی او تردید نیست ، و مظاهر عینی آن گوناگون است . یک جنبه اش اینکه در عزمش پایدار بود . نویسنده صدرالتواریخ که زیر نظر اعتمادالسلطنه این
کتاب را پرداخته می گوید : "این وزیر هم در وزارت مثل نادر شاه بود . . . . هم مانند نادر عزم ثابت و اصالت رأی داشته است" . در موردی که نماینده انگلیس خواست رأی امیر را عوض کند ، خود اعتراف دارد که " . . . سعی من و کوشش نماینده روسیه ، و تلاش مشترک ما همه باطل است . کسی نمی تواند میرزا تقی خان را از تصمیمش باز دارد" . برهان استقلال فکر او همین بس که در کنفرانس ارزتةالروم بارها دستور حاجی میرزا آقاسی را که مصلحت دولت نمی دانست ، زیر پا نهاد . شگفت اینکه حتی امر محمد شاه را نیز نادیده می گرفت و آنچه را که خیر مملکت تشخیص می داد ، همان را می کرد . بی اثر بودن پافشاریهای روس و انگلیس و عثمانی در رأی او ، جای خود دارد . اما یک دندگی بی خردانه نمی کرد . حد شناسی از خصوصیات سیاسی اوست و چون می دید سیاستی پیشرفت ندارد ، روش خود را تغییر می داد .
درستی و راست کرداری از مظاهر دیگر استحکام اخلاقی اوست؛ از این نظر فساد ناپذیر بود . قضاوت وزیر مختار انگلیس این است : "پول دوستی که خوی ملی ایرانیان است در وجود امیر بی اثر است" . به قول رضاقلی خان هدایت که او را نیک می شناخت : "به رشوه و عشوهً کسی فریفته نمی شد" . دکتر پلاک اتریشی می نویسد : "پولهایی که می خواستند به او بدهند و نمی گرفت؛ خرج کشتنش شد" .
جنبه دیگر خوی استوار امیر اینکه به گفته و نوشته خویش اعتبار می نهاد . واتسون می نویسد : "امیر نظام به آسانی به کسی قول نمی دهد . اما هر آینه انجام کاری را وعده می کرد ، باید به سخنش اعتماد نمود و انجام آن کار را متحقق شمرد" . امیر خود به این خصلت خود می بالید . به قول نویسنده صدرالتواریخ "از برای حکم خود ناسخ قرار نمی داد . هر چه می گفت بجا می آورد ، به هیچ وجه حکم او ناسخ نداشت" .
دلیر و جسور بود . پسر کربلائی قربان زمانی که به مکتب می رفت ، از مخدوش تقاضای قلمتراشی کرد . چون خواهش او برآورده نشد ، چنان نامه ای به قائم مقام فرستاد که او خود می گوید : "ببین چه تنبیهی از من کرده است . عجبتر اینکه بقال نشده ترازو وزنی آموخته" . اگر داستانهائی که از دوران جوانی و خدمت دیوانی او آورده اند ، افسانه سازی صرف هم باشند ، باز روشنگر همان فطرت او هستند .
رفتاری متین و سنگین داشت . به شخصیت خویش مغرور بود و نسبت به کاردانی و صفات برجسته اش آگاه . اما تعجب اینکه نامجو و شهرت خواه نبود . دلیل ما این است : هر چه که به حکام ولایات و نمایندگان سیاسی بیگانه در اصلاح امور مملکت نگاشته ، همه را به نام شاه و امر او قلمداد کرده است . مهمتر اینکه در سرتاسر روزنامه وقایع اتفاقیه زمان صدارتش ، از تجلیل میرزا تقی خان خبری نیست . فقط چهار جا اسمش آمده و آن هم به حکم ضرورت .
او را به مناعت طبع می شناختند که از مظاهر غرور نفسانی اش بود ، و به خواری تن در نمی داد . نماینده انگلیس ضمن اینکه به حیثیت خواهی و حساسیت میرزا تقی خان در روابط با بیگانگان اشاره می کند ، می گوید : "هیچ گاه حاضر نیست رفتار متکبرانه کسی را تحمل کند" . حتی وقتی که مورد بی مهری شاه واقع گشت و زمان عزلش فرا رسید ، حیثیت پرستی خود را از دست نداد . به شاه نوشت : "اگر حقیقة مقصودی دارند ، چرا آشکار فرمایش نمیفرمایند . . . بدیهی است این غلام طالب این خدمات نبوده و نیست و برای خود سوای زحمت و تمام شدن عمر حاصلی نمی داند . تا هر طور دلخواه شماست؛ به خدا با کمال رضا طالب آنست" .
روزى که امیرکبیر به شدت گریست
سال 1264 قمرى ، نخستین برنامهى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد . در آن برنامه ، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبلهکوبى مىکردند . اما چند روز پس از آغاز آبلهکوبى به امیر کبیر خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمىخواهند واکسن بزنند . بهویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویسها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان مىشود .
هنگامى که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیمارى آبله جان باختهاند ، امیر بىدرنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد . او تصور مى کرد که با این فرمان همه مردم آبله مىکوبند . اما نفوذ سخن دعانویسها و نادانى مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند . شمارى که پول کافى داشتند ، پنج تومان را پرداختند و از آبلهکوبى سرباز زدند . شمارى دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مىشدند یا از شهر بیرون مىرفتند .
زن دوم امیر ، "ملکزاده خانم" ملقب به عزت الدوله یگانه خواهر تنی ناصرالدین شاه بود . به گفته دکتر پلاک میرزا تقی خان در زمان صدارت از زن اول خود جدا شد . عقد زناشویی با عزت الدوله روز آدینه 22 ربیع الاول 1265 انجام گرفت . ترتیب جشن عقد و عروسی را میرزا نبی خان امیرتومان ( پدر میرزا حسین خان سپهسالار ) بعهده داشت . عزت الدوله شانزده ساله بود . چنانکه قباله عقد زناشوئی می نماید ، مهر عزت الدوله هشت هزار تومان نقد اشرفی ناصرالدین شاهی هجده نخودی ، و یک جلد قرآن بود . راجع به زناشویی با عزت الدوله ضمن نامه امیر به شاه خواهیم خواند که گفته بود : "از اول بر خود قبله عالم . . . معلوم است که نمیخواستم در این شهر صاحب خانه و عیال شوم . بعد ، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما ، این عمل را اقدام کردم . . . . " فداکاریهای این شاهزاده خانم در دوره تبعید و آخرین روزهای زندگی شوهرش ، در خور ستایش است .
محیط خصوصی تربیت میرزا تقی خان را دستگاه میرزا بزرگ قائم مقام و پسرش میرزا ابوالقاسم قائم مقام ، آن دو وزیر بزرگ عباس میرزا ، می ساخت . میرزا بزرگ در سال 1237 درگذشت . با حسابی که راجع به سن میرزا تقی خان بدست دادیم ، ظاهراً در آن زمان هجده ساله بود . پس محضر میرزا بزرگ را خوب درک کرده بود ، و شاید هم پاره ای کارهای دبیری او را می کرد . امین الدوله هم به خدمت امیر در "دایره میرزا بزرگ قائم مقام" تصریح دارد .
در استحکام اخلاقی او تردید نیست ، و مظاهر عینی آن گوناگون است . یک جنبه اش اینکه در عزمش پایدار بود . نویسنده صدرالتواریخ که زیر نظر اعتمادالسلطنه این
کتاب را پرداخته می گوید : "این وزیر هم در وزارت مثل نادر شاه بود . . . . هم مانند نادر عزم ثابت و اصالت رأی داشته است" . در موردی که نماینده انگلیس خواست رأی امیر را عوض کند ، خود اعتراف دارد که " . . . سعی من و کوشش نماینده روسیه ، و تلاش مشترک ما همه باطل است . کسی نمی تواند میرزا تقی خان را از تصمیمش باز دارد" . برهان استقلال فکر او همین بس که در کنفرانس ارزتةالروم بارها دستور حاجی میرزا آقاسی را که مصلحت دولت نمی دانست ، زیر پا نهاد . شگفت اینکه حتی امر محمد شاه را نیز نادیده می گرفت و آنچه را که خیر مملکت تشخیص می داد ، همان را می کرد . بی اثر بودن پافشاریهای روس و انگلیس و عثمانی در رأی او ، جای خود دارد . اما یک دندگی بی خردانه نمی کرد . حد شناسی از خصوصیات سیاسی اوست و چون می دید سیاستی پیشرفت ندارد ، روش خود را تغییر می داد .
درستی و راست کرداری از مظاهر دیگر استحکام اخلاقی اوست؛ از این نظر فساد ناپذیر بود . قضاوت وزیر مختار انگلیس این است : "پول دوستی که خوی ملی ایرانیان است در وجود امیر بی اثر است" . به قول رضاقلی خان هدایت که او را نیک می شناخت : "به رشوه و عشوهً کسی فریفته نمی شد" . دکتر پلاک اتریشی می نویسد : "پولهایی که می خواستند به او بدهند و نمی گرفت؛ خرج کشتنش شد" .
جنبه دیگر خوی استوار امیر اینکه به گفته و نوشته خویش اعتبار می نهاد . واتسون می نویسد : "امیر نظام به آسانی به کسی قول نمی دهد . اما هر آینه انجام کاری را وعده می کرد ، باید به سخنش اعتماد نمود و انجام آن کار را متحقق شمرد" . امیر خود به این خصلت خود می بالید . به قول نویسنده صدرالتواریخ "از برای حکم خود ناسخ قرار نمی داد . هر چه می گفت بجا می آورد ، به هیچ وجه حکم او ناسخ نداشت" .
دلیر و جسور بود . پسر کربلائی قربان زمانی که به مکتب می رفت ، از مخدوش تقاضای قلمتراشی کرد . چون خواهش او برآورده نشد ، چنان نامه ای به قائم مقام فرستاد که او خود می گوید : "ببین چه تنبیهی از من کرده است . عجبتر اینکه بقال نشده ترازو وزنی آموخته" . اگر داستانهائی که از دوران جوانی و خدمت دیوانی او آورده اند ، افسانه سازی صرف هم باشند ، باز روشنگر همان فطرت او هستند .
رفتاری متین و سنگین داشت . به شخصیت خویش مغرور بود و نسبت به کاردانی و صفات برجسته اش آگاه . اما تعجب اینکه نامجو و شهرت خواه نبود . دلیل ما این است : هر چه که به حکام ولایات و نمایندگان سیاسی بیگانه در اصلاح امور مملکت نگاشته ، همه را به نام شاه و امر او قلمداد کرده است . مهمتر اینکه در سرتاسر روزنامه وقایع اتفاقیه زمان صدارتش ، از تجلیل میرزا تقی خان خبری نیست . فقط چهار جا اسمش آمده و آن هم به حکم ضرورت .
او را به مناعت طبع می شناختند که از مظاهر غرور نفسانی اش بود ، و به خواری تن در نمی داد . نماینده انگلیس ضمن اینکه به حیثیت خواهی و حساسیت میرزا تقی خان در روابط با بیگانگان اشاره می کند ، می گوید : "هیچ گاه حاضر نیست رفتار متکبرانه کسی را تحمل کند" . حتی وقتی که مورد بی مهری شاه واقع گشت و زمان عزلش فرا رسید ، حیثیت پرستی خود را از دست نداد . به شاه نوشت : "اگر حقیقة مقصودی دارند ، چرا آشکار فرمایش نمیفرمایند . . . بدیهی است این غلام طالب این خدمات نبوده و نیست و برای خود سوای زحمت و تمام شدن عمر حاصلی نمی داند . تا هر طور دلخواه شماست؛ به خدا با کمال رضا طالب آنست" .
روزى که امیرکبیر به شدت گریست
سال 1264 قمرى ، نخستین برنامهى دولت ایران براى واکسن زدن به فرمان امیرکبیر آغاز شد . در آن برنامه ، کودکان و نوجوانانى ایرانى را آبلهکوبى مىکردند . اما چند روز پس از آغاز آبلهکوبى به امیر کبیر خبردادند که مردم از روى ناآگاهى نمىخواهند واکسن بزنند . بهویژه که چند تن از فالگیرها و دعانویسها در شهر شایعه کرده بودند که واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان مىشود .
هنگامى که خبر رسید پنج نفر به علت ابتلا به بیمارى آبله جان باختهاند ، امیر بىدرنگ فرمان داد هر کسى که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به صندوق دولت جریمه بپردازد . او تصور مى کرد که با این فرمان همه مردم آبله مىکوبند . اما نفوذ سخن دعانویسها و نادانى مردم بیش از آن بود که فرمان امیر را بپذیرند . شمارى که پول کافى داشتند ، پنج تومان را پرداختند و از آبلهکوبى سرباز زدند . شمارى دیگر هنگام مراجعه مأموران در آب انبارها پنهان مىشدند یا از شهر بیرون مىرفتند .
گزارش برکنار شدن امیر را از وزیر مختار انگلیس بشنویم :
« در نامه های سابق اطلاع داده بودم که اوضاع عمومی حکایت از این می کند که نفوذ امیر نظام کاهش گرفته است . ولی بعید بود که دولتش به این زودیها ساقط گردد . دیشب به فرمان شاه گارد سلطنتی که از چهارصد نفر تشکیل می شود ، احضار گردیدند و امنای دربار نیز به کاخ پادشاه آمدند . به دنبال آن به امیر نظام پیغام رفت که : از مسئولیت وزارت معاف است ، ولی همچنان امارت نظام را به عهده خواهد داشت . در نظر مردم حادثه ای نامنتظر بود ، همچنین برای خود امیر نابهنگام؛ چه تا دیروز مقامش استوار بود . برانداختن دولت امیر نظام بیشتر نتیجه توطئه و نیرنگ اندرون شاه است که در رأس آن مهدعلیا مادر شاه قرار دارد ، گر چه امیر داماد اوست . برخی کیفیات خارجی نیز در آن مؤثر افتاد . صدراعظم تازه هنوز گمارده نشده ، اما چنانکه چند ماه پیش اطلاع داده بودم ، و حالا محرمانه آگاه گردیدم ، میرزا آقاخان اعتمادالدوله به جای امیر نظام خواهد نشست . . . . نامزد دیگر صدارت مستوفی الممالک است؛ رفتارش محترمانه است و در فن مالیه مهارت دارد . اما از جهات دیگر شخصی نیست که بتواند مقام صدارت را به عهده بگیرد» .
گزارش شیل در حد خود درست است . ضمناً عزل امیر غیر منتظره نبود . در نامه های امیر به شاه دیدیم که زمینه عزلش فراهم گشته و او خود در انتظارش بود . نکته دیگر اینکه در آن گزارش و دیگر گزارشهایی که وزیر مختار به لندن فرستاده ، پاره ای حقایق را اصلا متذکر نگردیده است . در این مورد خانوم وزیر مختار می نویسد : همان وقتی که شاه دستور احضار چهارصد تن گارد شاهی را داده بود ، یکی از دوستان شوهرش شبانه نامه ای فرستاد و آن خبر سهمناک را رساند . یک ساعت بعد کاغذ دومش رسید که همه آن تدابیر احتیاطی علیه امیر نظام بوده است . اما تدابیری که هیچ ضرورت نداشت . به علاوه شیل توضیح نمی دهد که "برخی کیفیات خارجی که در عزل امیر مؤثر افتاد" ، چه بوده است .
علاوه بر مهدعلیا و میرزا آقا خان نوری که ارکان توطئه عزل امیر را می ساختند - در صدرالتواریخ نام میرزا یوسف مستوفی الممالک نیز برده شده است . و مأخذ نوشته صدرالتواریخ گفته میرزا جبار پیشخدمت مخصوص است؛ این اندازه می دانم که مستوفی الممالک چندان میانه خوبی با میرزا تقی خان نداشت ، گر چه امیر نسبت به او مهربان بود . اما شرکت او در قضیه عزل امیر بر ما روشن نیست .
شاه به یاد وزیرش می گریست . چون از دیدارش شرمنده می گشت ، از او پرهیز می جست . به او می گوید : «قلب من آرزوی شما را می کند» ، تا هستم و هستی دوستت دارم ، اگر کسی بد شما را بگوید «پدرسوخته ام اگر او را جلو توپ نگذارم»؛ بیا «من و شما یکی باشیم و با هم کار کنیم»! شمشیر خود و حمایل گردنش را باز کرد به او فرستاد : «برای خدا آنها را قبول کنید و فردا بیائید مرا ببینید» . این بیان به عواطف شاه و وزیر نمی ماند ، اما سخنانی است که شاه نوشته . معلوم است در درونش خلجانی بود زاده جنگ شور و عاطفه و ادراک با سیاست و تلقینات ذهنی درباریان . اینکه می نویسد : « ای کاش هرگز پادشاه نبودم . . . که چنین کاری بکنم » ، نشانه ای است از ناتوانی نفسانی شاه که نمی توانست اراده خود را بر اطرافیانش تحمیل گرداند .
میرزا آقاخان نوری اعتمادالدوله به صدارت گمارده شد
این انتصاب در 22 محرم 1268 ( 17 نوامبر 1851 ) چهار روز پس از عزل میرزاتقی خان انجام گرفت . تا اینجا دانستیم که امیر هنوز در دل شاه جای داشت ، و او نسبت به وزیر سابق خود مهربان بود . حتی احتمال می رفت که امیر از نو به مقام صدارت باز گردد . با تعیین صدراعظم جدید کار امیر به مرحله تازه ای افتاد ، یک قدم به سقوط نزدیکتر شد؛ اما چنانکه خواهیم دید احتمال بازگشت امیر به زمامداری منتفی نبود .
سابقه میرزا آقاخان را از گزارش سفیر انگلیس می آوریم : « میرزا آقاخان همان کسی است که در زمان محمد شاه بر اثر حرفهای ناشایسته ای که از او شنیده شد و اختلاس و دستبردی که به مال دیوان زده بود ، به چوبش بستند و به کاشان تبعیدش کردند . پیش از جلوس ناصرالدین شاه از کاشان فرار کرد ، و آمد در نزدیکی تهران بست نشست . سرهنگ فرانت به مهد علیا که که در آن زمان همه کاره بود ، سفارش نمود که از وجود او در امور کشور استفاده نماید و اجازه دهد به سرای مهد علیا وارد گردد . مادر شاه در پاسخ کتبی خود گفت که : حرمت میرزا آقاخان را نگاه خواهد داشت . پس از آن از تحصن بیرون آمد و یکسره به این سفارتخانه آمد؛ از اینجا به همراه یکی از کارکنان سفارت به خانه مهد علیا رفت . فرانت نامه ای به ناصرالدین شاه نگاشت و شفاعت او را نمود . شاه نیز برای خاطر کاردار سفارت ما او را عفو کرد . مهدعلیا نیز اطمینان کتبی سپرد که میرزا آقا خان از هر جهت ایمن خواهد زیست . از این تاریخ به بعد میرزا آقا خان تحت حمایت سفارت انگلیس می باشد ، و این حقیقت را همه شهر می دانند» .
شیل درباره میرزا آقاخان به پالمرستون می نویسد : « دامنش ملوث به پول پرستی است و مطلقاً در قید آن نیست که از چه راهی بدست آورد » .
باری با پشتیبانی آشکار وزیر مختار انگلیس و مادر شاه ، میرزا آقاخان به صدارت رسید . نفوذ خارجی و اندرون شاه رأی خود را بر مقام سلطنت تحمیل کرد؛ موضوع بازگشت امیر به وزارت فعلا منتفی گشت . انتخاب اعتمادالدوله به صدارت ، در 24 محرم 1268 از طرف میرزا محمدعلی خان وزیر امور خارجه به نمایندگان روس ، انگلیس ، و عثمانی به یک مضمون اعلام شد .
توطئه کشتن میرزا تقی خان اوج گرفت
شاه را دشمنان امیر محاصره کردند . عوامل اصلی توطئه عبارت بودند از : مهدعلیا ، میرزا آقاخان نوری ، پسر دائیهای شاه از جمله شیرخان عین الملک ایلخان طایفه قاجار ، و سردار محمدحسن خان ایروانی داماد محمد شاه . این کسان همدست بودند و با هم در کنکاش .
فرمان شاه بر اعدام امیر صادر گشت
بنابر آنچه از قول ناصرالدین شاه آورده اند ، میرزا آقاخان نوری بود که فرمان قتل را از شاه گرفت و به حاج علی خان سپرد . مخبرالسلطنه می نویسد : « از غلامحسین خان صاحب اختیار شنیدم که ناصرالدین شاه گفته بوده است که به قتل امیر راضی نبودم . میرزا آقاخان تدلیس کرد و دستخط را از من گرفت . دستخط دیگر فرستادم که میرزا علی خان نرود ، گفت رفته است و معاذیر آورد» .
روزگار تبعید به چهل روز رسید . جنایت بزرگ تاریخ روز آدینه هفدهم ربیع الاول 1268 ( دهم ژانویه 1852 ) در حمام فین کاشان صورت گرفت .